نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشگاه هنر
چکیده
پیشگفتار
در یک سدهی اخیر، روند علمیشدن موسیقی ایران با گشایش مراکز علمی نظیر هنرستان موسیقی شکل جدی بخود گرفت. به نحوی که اشخاص صاحبنظر و متخصص هر کدام به نوعی سعی در گسترش و ارتقای سطح کیفی این هنر داشتند. از این میان علینقی وزیری، به سبب تخصص در تئوری و نوازندگی موسیقی ایرانی و تحصیل در آلمان به مدتی محدود، در میان موسیقیدانان به چهرهای قابل اعتماد مبدل شد و این رخداد موجب شکلگیری مکتبی خودجوش از طرف طیفی از شاگردان و طرفدارن او، بهویژه روحالله خالقی شد. البته، اینان با توجه به ماهیت موسیقی ایرانی و اصالت آن سعی نمودند تا تغییراتی در سبک و سیاق و اجرای موسیقی ایرانی در مفاهیم جدید ارائه دهند و به نوعی تلاششان جستوجوی راههایی برای انطباق موسیقی ایرانی با الگوهای غربی محسوب میشد؛ البته بدون ورود به تغییرات در اصل و محتوای موسیقی ایرانی.
از سویی دیگر، با ورود سازهای غربی، تشکیل ارکستر سمفونیک و متخصصانی نظیر موسیو لومر (به عنوان نفرات اول) با رویکرد کاملاً غربی به ایران؛ و جذابیت این موسیقی و صداهای جدیدی که برایشان تازگی داشت، این موسیقیدانان خارجی را مجاب میکرد که علاوه بر اهداف مأموریتی خود با صداها و موسیقی جدیدی که آشنا شده بودند وکه برای آنها جنبهی اتنیک نیز داشت، درصدد رهیافتهای جدیدی برای استفاده از این صداهای نو در بافت موسیقی غربی باشند. «لومر در کنار تدریس در دارالفنون به تألیف کتاب و تصنیف قطعات موسیقی با گرایش موسیقی ایرانی نیز پرداخت» (مرادیان، 1393: 13).
حال، اگر هر دو رویکرد را در نظر داشته باشیم، درخواهیم یافت که هر دو جریان -موسیقی سنتی با گرایش به سمت نوعاً مدرن و غربیشدن، و نگاه موسیقی دانان خارجی با مقوله موسیقی ایرانی درنهایت به یک مسیر رهنمون میشوند؛ و هدف هر دوی اینها تلفیق موسیقی غرب و شرق (در اینجا منظور ایران) است. اما، در این نوشتار گروه دوم، نگاه از بیرون ، مدنظر نبوده و مسئلهای که ذهدغدغه نویسنده نگرش گروه اول، نگاه از درون ، به موسیقی ایرانی است که با داشتههای موسیقی غربی به نوعی در تلاش برای این اختلاط و امتزاج بودند که در ادامهی تحقیق این موضوع به بحث و بررسی گذاشته میشود.